چشم تو

1دیدگاه 317 بازدید


پلکی بزن که باده بنوشم ز چشم تو
آن باده کاورد بخروشم ز چشم تو

پلکی بزن چنان ؛ که بیفتم خراب و مست
آنگه بیاورند به هوشم ز چشم تو

در کوچه باغ عاطفه چشم انتظارم و
مشتاق یک پیام سروشم ز چشم تو

دلدادۀ تو هستم و عمریست در جهان
مانند باد خانه بدوشم ز چشم تو

حاضر نمی شوم ؛ به بهشت و جمال حور
یک لحظه ی نظر بفروشم ز چشم تو

باد صبا هماره حدیث وصال را
با شور و شوق خوانده به گوشم ز چشم تو

ساقی شراب صافی غم را سبو سبو
با لطف خویش داده به دوشم ز چشم تو

کاش ای عزیز روی لبت غنچه می شدم ؛
یا باده می شدم که بجوشم ز چشم تو

چشم از وجود خویش بپوشم اگر ، مباد
یک لحظه ای که چشم بپوشم ز چشم تو.


علی اکبر شجعان


محزون اصطهباناتی.
کانال رسمی اشعار علی اکبر شجعان.

تلگرام
https://telegram.me/mahzoon_shajaan

در سروش:
https://sapp.ir/shajaan_mahzoon

در ایتا:
https://eitaa.com/shajaan_mahzoon


دیدگاهتان را بنویسید

کد امنیتی رفرش
که دا مهمان
1397/06/07
احسنت
تبارک الله
غدیر بشما مبارک باد

شکلکشکلکشکلکشکلک
شکلکشکلکشکلک
شکلکشکلک
شکلکشکلک

برای بستن ESC را فشار دهید