mahdavi
ارسالها: | 956 |
عضویت: | 12 /2 /1402 |
تشکر کرده: | 422 |
تشکر شده: | 3453 |
|
بداهه سراییهای اعضای انجمن
علی اکبر شجعان:
دوستان سلام و عرض تبریک
مشهد و صحن جامع رضوی
جایتان سبز و یادتان با ماست
به آقای رستگارمند پیشنهاد دادم اگر یک بداهه فوق العاده برگزار شود و دوستان به ساحت مقدس امام رضا (ع) عرض ارادت کنند
بنده اشعار دوستان را جمع بندی و با ذکر نام شاعران شرکت کننده به محضر آن امام بزرگوار تقدیم خواهم کرد و به این بهانه نایب الزیاره شما خواهم بود .
گوشی میدم به آقای رستگارمند
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
نادر رستگارمند:
ممنون از جناب شجعان
سلام
قرار شد که امشب با موضوع امام رضا برنامه بداهه سرایی داشته باشیم درضمن بواسطه جناب آقای شجعان امشب اشعار بداهه دوستان در حرم آقا امام رضا با ذکر نام دوستان خوانده میشه
امیدوارم دوستان حضور پررنگی در بداهه امشب داشته باشند
ساعت۹:۳۰ تا
ساعت ۱۱
بداهه سرایی
درگروه گلبرگ
ممنون از همراهی شما🌹🌹
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
داده رهم امام ز باب الجواد خویش
از او گرفته است دل من مراد خویش
ای دوستان همدل و خوبم در این بهشت
آورده ام دوباره شما را بیاد خویش
شجعان:
بنام خدا
تا کنون دوبار توفیق پیدا کردم شعر دوستان را در نزدیکترین جای ممکن به مضجع شریف امام رضا (ع) به خدمت آقا عرضه کنم با این توضیح که :
اشعار دوستانی که خود استخراج کرده بودند را یکجا و پشت سرهم ردیف کردم و چون معتقدم حضرت خوب و بد را همه با هم میخرند و ارزش هر عرض ارادت را به محک اخلاص و صداقت می سنجند بدون تصرف در اشعار دوستان همه را براشون قرائت کردم و جز دو سه تا بیت یک عزیز را که درون مایه طنز داشت و غیر مرتبط با ساحت مقدس امام بود ، رعایت امانت کردم و این به معنای قوی و قابل انتشار بودن همه اشعار نیست و فقط جهت استحضار دوستان در گروه قرار می دهم .
لذا می طلبد که آقای جعفری قبول زحمت کنند و با پالایش اشعار ، ابیات سالم را جدا و در اختیار جناب آقای مهدوی قرار دهند تا در سایت انجمن بارگذاری شو د .
بداهه سرایی اعضای انجمن ادبی شهید رابع استهبان تقدیم به ساحت مقدس و والای امام رضا علیه السلام:
در حرم حاضرم امام غریب
امشبی زائرم امام غریب
هر چه میگویم از دلم باشد
اندکی شاعرم امام غریب
دردها میکشم زدلتنگی
رنجها میبرم امام غریب
از همه میبُرم ،نمی افتد
عشق تو از سرم امام غریب
از تمامی هرچه دلتنگیست
پرشده دفترم امام غریب
لذت صحن دلنشین شما
گشته یادآورم امام غریب
نور چشم ترم امام غریب
یاس پیغمبرم امام غریب
شوق گلدسته های گنبد تو
داده بال و پرم امام غریب
نام یاران شاعرم امشب
پیش تو میبرم امام غریب
آمدم با هزار امید آقا
رد مکن از درم امام غریب
کاش آهو شوم که بگذاری
روی زانو سرم امام غریب
سایه رحمت و عنایت توست
برسر کشورم امام غریب
نام زیبای تو شده امشب
زینت دفترم امام غریب
بهرپابوسی تورنج سفر
را به جان میخرم امام غریب
خسته و دلشکسته ام آقا
مانده ومضطرم امام غریب
شاد هستم فقط به اینکه تویی
شافع محشرم امام غریب
به فدای تو یا ولی الله
پدر و مادرم امام غریب
هرگز از دشمنان نمی ترسم
که توئی یاورم امام غریب
آمدم توتیای دیده کنم
خاک پاک حرم امام غریب
عطش کربلا به لب دارد
قلب پر آذرم امام غریب
آمدم تا که از شراب بهشت
پر کنی ساغرم امام غریب
نیم نگاهی به نوکرت فرما
چاکرم ، چاکرم امام غریب
شب میلاد مادرت زهراست
هدیه ای کن کرم امام غریب
بال و پر میزنم میان قفس
نکند کفترم امام غریب
من گدایم غریب و درمانده
لحظه ای بنگرم امام غریب
تو دعا کن که تا شود روازی
روزی من حرم امام غریب
دست من را بگیر در دستت
که تویی یاورم امام غریب
در دل یک شب پر از ظلمت
تو شوی اخترم امام غریب
آمدم تا دوای من باشی
به خدا مضطرم امام غریب
شیعه از نام تو گرفته جان
یاور محشرم امام غریب
سری بر بسترم بزن آقا
لحظه آخرم امام غریب
دل بریدم ز هرچه غیر شما
تویی در باورم امام غریب
آتشی دارم از غم عشقت
بر دل و بر سرم امام غریب
خواب دیدم به لطف مهر تو باز
در حرم حاضرم امام غریب
گر چه در چشم من نمی گنجد
بر حرم ناظرم امام غریت
سینه ام از فراق تنگ شده ست
باز هم صابرم امام غریب
در دو دنیا خیال من راحت
تا تویی یاورم امام غریب
عشق را جار میزنم همه جا
بهترین دلبرم امام غریب
نازنین باورم امام غریب
مهرِ تو بر سرم امام غریب
مرغ دل ناله دارد از هجرت
بانگاه ترم امام غریب
یاد ونامت به دفترم لبریز
اندکی شاعرم امام غریب
لحظه ای چشم خود ببندم وبینم
در کنار حرم امام غریب
در قفس مانده کفتر جلدت
مرغِ غم پَرورم امام غریب
دل هوایی شده به سوی حرم
تویی ای یاورم امام غریب
دستهای پراز امیدم را
سوی تو می برم امام غریب
شوق دیدارِ صحن زیبایت
کرده جان پرپرم امام غریب
پر گناهم مرا شفاعت کن
که تویی سرورم امام غریب
باتو بخشوذه میشود هرکس
به تو التجا می برم امام غریب
من گدا هستم و تو پادشهی
وتویی یاورم امام غریب
بینوا هستم و تهی دستم
مبر از خاطرم امام غریب
بجز ازتو کجا برم دردم
چون تویی در برم امام غریب
مانده ام بی پناه و سر گردان
تو پناهگاه اخرم امام غریب
شرمسارم زبارهای گنه
اب گذشت از سرم امام غریب
تو پناگاه بی پناهانی
بنما باورم امام غریب
تو شه ملک طوس و من مفلس
بگشا دست بر سرم امام غریب
آشیانم به طاق وایوانت
مرغ بی بال وپرم امام غریب
طاق وایوان تو امان باشد
من یکی طایرم امام غریب
هرچه هستم گدا ومسکینم
وتویی دلبرم امام غریب
تو می نابی و من مسکین
چوگیاه بی برم امام غریب
امدم من به درگهت ای شه
شاد کن خاطرم امام غریب
گر شفاعت نداری از بهرم
به که سر بسپرم امام غریب
منما رد مرا زدرگاهت
که بسی مضطرم امام غریب
همچو آهو پناه بر تو برم
مرهان از درم امام غریب
از می ناب خود به من بچشان
پر نما ساغرم امام غریب
زینت عرش وفرش هستی تو
وتویی شمس خاورم امام غریب
گر چه دورم ز بارگاه خوشت
هر کجا نام تو می برم امام غریب
در دلم شوری غوغا شده
دیدنت شفاست یا امام غریب
زمانه برمن چیره شده
مرحمی بدردم یا امام غریب
در بیت بیت دفترم نام توست
آهوی خسته دلم یا امام غریب
دلم برای حرم پر می کشد
گاهی نگاهی یا امام غریب
دم به دم میرسد از تو کرمی
من از تو شاکرم امام غریب
کاش می شد که کفترت باشم
پر زنم در حرم امام غریب
کربلا آرزوی من است آقا
کربلا ببرم امام غریب
ضامنم میشوی من یقین دارم
ای همه باورم امام غریب
یاد غربتت که می افتم
نوحه گر،ذاکرم امام غریب
همچون کفتر به گرد گنبدت
پر زنان میپرم امام غریب
گر طلب کنی تو جانم را
پیشکشت کنم سرم امام غریب
من گداهم و تو شاهنشاهی
خواهم از تو کرم امام غریب
جام من تهی شده از می ناب
پر کن این ساغرم امام غریب
دعوت کن به پابوست
مرهان از درم امام غریب
به غلامی تو خرسندم
تو بباشی یاورم امام غریب
تویی پشت و پناه دین داران
حامی رهبرم امام غریب
وارد شعر گشته ام امشب
رخصتی دیگرم امام غریب
شاعران :
آقای نادر رستگارمند
آقای غلامرضامهدوی آزاد
آقای سید علیرضا معزی
آقای محمد جعفرپور
آقای علی اکبر نصرالله زاده
علی اکبر شجعان
خانم ها
جواهریان
محمدخانی
حقیرالسادات
اسدی نژاد
جامی
حقیرالسادات
....................
و برای اینکه هیچ ابراز ارادتی از قلم نیفتد این شعر را هم جداگانه به محضر امام تقدیم کردم :
👇👇👇👇
آمده ام راه نشانم دهی
هر چه صلاحست همانم دهی
آمده ام تا به سر کوی خود
لطف کنی جاه و مکانم دهی
مرده ام ای روح مسیحایی ام
آمده ام تا که توجانم دهی
ای پسر فاطمه جان جواد
کاش که یک خط امانم دهی
خورده نگاهم به ضریحت گره
منتظرم ، اشک روانم دهی
واسطه رزق خدائی و من
آمده ام لقمهی نانم دهی
خواب مرا برده به اعماق جهل
کاش به یک لحظه تکانم دهی
کاش که ای معدن اسرار غیب
گوهری از گنج نهانم دهی
نیست مرا قدرت عرض نیاز
کاش تو خود طرز بیانم دهی
کربلائی
جواهریان
مهدوی
دیندارلو
علی اکبر شجعان
..............
|
|
جمعه 17 بهمن 1399 - 10:19 |
|
mahdavi
ارسالها: | 956 |
عضویت: | 12 /2 /1402 |
تشکر کرده: | 422 |
تشکر شده: | 3453 |
|
بداهه سراییهای اعضای انجمن
کسی به حال دل ما نظر نخواهد کرد به شوق دیدنمان دیده تر نخواهد کرد
در این زمانۀ قحطی عاطفه ای گل !
کسی ز مهر و محبت ضرر نخواهد کرد
نگو که فصل خزان آمده به گلشن عمر
نگو که نخل جوانی ثمر نخواهد کرد
مثال قهوۀ تلخ قجر شده هرگز
به کام عاشق خود هم شکر نخواهد کرد
میان پیچ وخم جاده های رسوایی
مرا کشانده و، او که ضرر نخواهد کرد
چراغ عشق وجنون را کسی به غیر از دوست
درون سینه ی من شعله ور نخواهد کرد
کنار کوچه نشستم به شوق دیدن دوست
اگر چه دیگر از اینجا گذر نخواهد کرد
یه یک کرشمه ی چشمی به یک اشاره دمی
حدیث درد مرا مختصر نخواهد کرد
مرا هوای لب لعل او هوایی کرد
که آنچه کرده لب او شکر نخواهد کرد
جنون گرفته دلم را وگرنه هیچ عاقل
به آرزوی نگاهی سفر نخواهد کرد
بنازم آن دل تنگی که در حوالی غم
به جز تو فکر و خیالی دگر نخواهد کرد
اگر چه عشق شکست از وداع تو اما
شکست عشق تو راخوب تر نخواهد کرد
چنان شده است فراری که مطمئن هستم
به شهر خویش دوباره سفر نخواهد کرد
تمام روز پر از روشنای خورشید است
چرا که روسری اش را به سر نخواهد کرد
به جز هوای «رضا» شاعری مدادش را
میان دفتر خود در به در نخواهد کرد
حدیث عا شقی ام را سروده ام ، هرچند
کسی به دفتر شعرم نظر نخواهد کرد
کسی که خاک غمت را نکرد بر سر خویش
مرا ز غصه عالم خبر نخواهد کرد
میان بی خبری های عاشق و معشوق
منم کسی که شبش را سحرنخواهدکرد
کجاست آنکه بفریاد من رسد وقتی
کسی برای غمم دیده تر نخواهد کرد
قسم که بعد تو هرگز دراین سرای غریب
دلم بهانه عشقی دگر نخواهد کرد
« دعای گوشه نشینان » که صد بلا می برد
دگر بحال دل من اثر نخواهد کرد
امید من به خدایی که دوستش دارم
هم او که درد مرا بیشتر نخواهد کرد
«روم به جای دگر دل دهم به یار دگر»
که این خرابه غمم مختصر نخواهدکرد
گر آتش غم عشقت به جان ما افتد
دگر ملاحظه خشک وتر نخواهد کرد
«دلا بسوز که سوز تو کارها بکند»
در این شبی که غزل هم اثر نخواهد کرد
زشب نشینی ما و هزار دیده تر
به اشک چشم یتیمی اثر نخواهد کرد
تمامِ دلهره هایم ثمر نخواهد داشت
نگاهِ پر غمِ من هم اثر نخواهد کرد
خریده ام به دل وجان شبانه های غمت
ولی چه سود که مهتاب در نخواهد کرد
چنان شراره عشقت به جان من افتاد
که قعر آتش دوزخ شرر نخواهد کرد
تمامِ واژه ی عشقت حدیث خواهد شد
ببین که جان زغمِ توسحر نخواهد کرد
جز آن کسی که ندارد هراسی از امواج
به بیکرانۀ عشقت سفر نخواهد فرد
به ساغر دل ما ساقی غمت ای عشق
بجز شراره ی خون جگر نخواهد کرد
بجز تو هیچ فرشته برای من امشب
کمند زلف رها تا کمر نخواهد کرد
مگر تو روی گشائی ، که در شب تاریک
کسی بجز تو شبم را سحر نخواهد کرد
بجز نسیم که می آید از سر کویت
دل مرا احدی در به در نخواهد کرد
کنار بستر من غیر شمع چشمانم
زغصه هیچ کسی دیده تر نخواهد کرد
ببند بار سفر را که قافله سالار
برای کوچ ، کسی را خبر نخواهد کرد
بریز باده ی آتش به ساغرم کامشب
مرا به غیر غمت شعله ور نخواهد کرد
دوباره پلک بزن تا که بنگری ، دل من
به پیش تیر تو جز جان ـ سپر نخواهد کرد
ز راه دوست نظر لحظه ای نمی گیرم
اگر چه دوست بحالم نظر نخواهد کرد
گره ز زلف گشودی ، ولی ندانستی
نسیم ، داغ مرا مختصر نخواهد کرد
به حال زار من امشب در این خراب آباد
کسی به شیوۀ نی ناله سر نخواهد کرد
بداهه سرایان :
نادر رستگارمند
محمد کربلائی زاده
علی اکبر شجعان
سید علیرضا معزی
غلامعلی آهسته
اسماعیل دیندارلو
و خانمها :
جواهریان
محمد خانی
اسدی
ساداتی
|
|
پنجشنبه 14 اسفند 1399 - 06:33 |
|
shejan
ارسالها: | 424 |
عضویت: | 2 /4 /1393 |
تشکر کرده: | 77 |
تشکر شده: | 1495 |
|
بداهه ..
بداهه سرایی شاعران انجمن ادبی شهید رابع استهبان
شنبه 99/9/15
:::::::::◇◇◇:::::::
از بس که نشستیم در اندیشه دیدار
آیینه ترک خورد و تو انگار نه انگار
از بس که فشردیم به دندان جگر خویش
شد سینه ما از غم تو مخزن اسرار
چشم از چه ببندم که در این مدت کوتاه
گویند بهشت است تماشای رخ یار
تا کی به کشد رنج جهان یکسره بر دوش
وای از دل آشفته و داد از دل بیمار
در عشرت و نازند رقیبان همه ای غم
ماییم و تو همسایه دیوار به دیوار
خورشید زخجلت به پس کوه فرو رفت
تا آمدی و ماه رخت کشت پدیدار
آتش بکشد چشمتو هر ایل و تباری
با این مژه هایی که جهان بسته به رگبار
تا کی بکشد ناز تو را این دل عاشق
دست از دل آشفته ی طوفان زده بردار
در حسرت دیدار تو عمری به سر آمد
ای کاش ببینیم وفایی ز تو دلدار
دیوانه شدیم از غم هجران تو جانا
انگشت نما گشته ی هر کوچه و بازار
من باز کنم روزه خود را چو بیایی
از شهد شکر ریز لبت موقع افطار
تا وقت سحر تنگ در آغوش که بودی
وقتی که تنم در تب غم بود گرفتار
در حسرت دیدار تو عمرم به فنا رفت
ای دلبر شیرین سخنم یار وفادار
در فکر بنا کردن یک خانه امنم
ابزار من این عشق و دو چشمان تو معمار
هر لحظه شررهاست به دل از غم رویت
آزاد نما از قفس این مرغ گرفتار
از تیر غمت گشته دو تا قامت زارم
بر حال دلم کن نظری حضرت دادار
دیروز به یاد رخ تو مست و غزل خوان
رفتیم منو بلبل شوریده به گلزار
آنان که وضو از می چشم تو گرفتند
هستند در این دایره مشتاق سر،دار
صاحب نظری داده مرا مژده ز پیکی
از سوی نسیم آمد و باروی خریدار
افسرده و پژمرده شدیم از غم رویت
رحمی بنمابر من افسرده تب دار
تابانده ای آن زلف چلیپایی و چندی است
در پیچ و خم زلف تو هستیم گرفتار
عشق تو بسی شعله زند بر دل زارم
شادم به امید تو و از عشق تو سرشار
صد درد به جانم زده دوری و صبوری
هستی تو طبیب دل و من هم شده بیمار
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
دست از سر این عاشق بیعاطفه بردار
هرگز به امید رخ ماه تو نخفتیم
هستیم به امید وصالت همه بیدار
گشتیم همه شهر شما را و ندیدیم
نه یوسف مصری نه خریدار به بازار
چندیست خدایا پدرم خانه نشین است
از غصه بیکاری و از ترس طلبکار
بیهوده زدم گوهر خود را به سر سنگ
قربانی چشمت شده ام یار وفادار
یارب برسان گمشدهام را به سلامت
تا جان سپرم در قدمش موقع دیدار
بگشای گره از سر زلفت که در این شهر
خلقی به سر زلف تو گشتند گرفتار
در حلقه موهای سیاهت چو اسیری
زنجیرشده گیسویت ای یار وفا دار
رفتی ز برم دلبر و بعد از تو قرینم
با گوشه تنهایی و با چشم گوهر بار
ای کاش بمانی و بمانی و دوباره
من نیز رها گردم از این وضع اسفبار
ای کاش که هرگز نرسد وقت جدایی
حالا که شده قسمتمان لحظه ی دیدار
::::::◇◇◇◇::::::
بداهه سرایان
آقایان:
علی اکبر شجریان
نادر رستگار مند
محمد کربلایی
غلامرضا مهدوی آزاد
سید رضا جمالی
سید علیرضا معزی
محمد جعفرپور
وحید معصومی
هادی حلیمی
هاشم نقدی
رسول کریمی
خانم ها:
جواهریان
محمدخانی
ساداتی حقیرالسادات
اسدی
:::::◇◇◇::::::
انجمن ادبی شهید رابع استهبان
پاییز 99
|
|
چهارشنبه 27 اسفند 1399 - 15:32 |
|
mahdavi
ارسالها: | 956 |
عضویت: | 12 /2 /1402 |
تشکر کرده: | 422 |
تشکر شده: | 3453 |
|
بداهه سراییهای اعضای انجمن
بداهه سرائی شاعران عضو انجمن شعر و ادب شهید رابع استهبان در شب ولادت قمر بنی هاشم حضرت ابالفضل العباس (ع) ـ 27/12/1399معدن فضل و وفا عباس است
غزل صدق و صفا عباس است
ساقی تشنه لب کرببلا
شمع بزم شهدا عباس است
آیت مهر و وفاداری و عشق
نور محراب دعا عباس است
وارث شیر خدا شاه نجف
اسوه ی اهل ولا عباس است
شهد روی لب ما هر شب و روز
ذکر نورانی (یا عباس) است
پاسدار حرم آل عبا
پسر شیر خدا عباس است
آب لب تشنه شود وقتی که
چشمه ی آب بقا عباس است
ذکر روی لب اطفال خیام
آه ! در دشت بلا عباس است
مشک می گرید و می گوید که :
ساقی کرببلا عباس است
نهراسیم ز دشمن وقتی
یاور و حامی ما عباس است
بر همه زخم فقط مرهم اوست
بر همه درد دوا عباس است
آنکه در کشور دل شور و نشاط
کرده امروز به پا ، عباس است
آنکه با حکم (قدر) می بندد
از کرم راه ( قضا ) عباس است
آنکه با لطف خدا می گیرد
از کرم دست مرا عباس است
آنکه در مرثیه ی کربلا
ریخته شور عزا عباس است
پس زده آنکه امان نامه ی شمر
شرف اهل ولا عباس است
مظهر غیرت و ایثار و ادب
معدن جود و سخا عباس است
به کسی که پی قبله است بگو
قبله و قبله نما عباس است
آنکه الگو شده جانبازان را
مظهر صبر و رضا عباس است
رهبر ما که خودش جانباز است
تکیه گاهش همه جا عباس است
آنکه بشکافت صف دشمن و خواند :
ذکر (لا حول ولا ... ) عباس است
بهر یاری حسین آن کس که
خلق را داده ندا عباس است
آنکه در جنگ به خون سر خصم
تیغ را داده جلا عباس است
همنشین پسر فاطمه و
همدم آل عبا عباس است
نور چشمان حسن ، عشق حسین
نفس شیر خدا عباس است
درتب واقعه ی عاشورا
کشته ی تیر جفا عباس است
شاه شمشاد قد اُمِ بَنین
شافع روز جزا عباس است
دل نبازد به دل هیچ کسی
عشق این دلشده ، تاعباس است
قمر قوم بنی هاشمی و
پسر شیر خدا عباس است
یکه تازست به میدان عمل
اسوه مهر و وفا عباس است
قرص ماهى که بِبُرده است دلِ
همه، از شاه و گدا، عباس است
ساقی صف شکن دشت بلا
زخمی فرق دوتا عباس است
در جهانی همه بی معرفتی
ما کجاییم و کجا عباس است
بهترین بوی بهشت از بر او
گل باغ شهدا عباس است
یار و غمخوار حسین ابن علی
پسر شیر خدا عباس است
هر کجا بحث رشادت باشد
لایق مدح و ثنا ، عباس است
غزل از عشق اگر گفته شود
شاه بیتش همه جا عباس است
عشق نازم که در این بحر کرم
یار جمله ضعفا عباس است
در علمداری و در مهر و وفا
اولین سنگ بنا عباس است
آنکه مه محو جمالش باشد
معدن عشق و صفا عباس است
ما گرفتار هوای نفسیم
هست آنکس که رها عباس است
جان دهد بس که طراوت دارد
نفس باد صبا عباس است
صورتش ماه و جمالش خورشید
ماه خورشید لقا عباس است
حرفی از عشق که آید به میان
عشق بی چون و چرا عباس است
بی گمان راهِ نجات از غم و رنج
ذکرِ عرفانىِ " يا عباس" است
مخزن سِرِّ الهى دل او
معدن عشق و وفا عباس است
شهداء حسرت قُربَش دارند
شمع جمع شهدا عباس است
آنکه شاهان جهان در پیشش
همه هستند گدا عباس است
صورت و سیرت زیبا دارد
قمر آل عبا عباس است
نور چشمان علی و زهرا
معدن جود و سخا عباس است
عشق نازم که شب میلادش
شمع بزم شعرا عباس است
شاعران :
نادر رستگارمند
علی اکبر شجعان
سیدرضا جمالی
محمد کربلائی
محمد جعفرپور
غلامعلی آهسته
اکبر نصرالله زاده
سید علیرضا معزی
رسول کریمی
خانم جواهریان
سایت ادبی شهید رابع ـ استهبان http://rabe4.rzb.ir
اسفند ۹۹
|
|
پنجشنبه 28 اسفند 1399 - 11:33 |
|
shejan
ارسالها: | 424 |
عضویت: | 2 /4 /1393 |
تشکر کرده: | 77 |
تشکر شده: | 1495 |
|
بهاریه مشترک شاعران استهبان
شعر بهاریه شاعران عضو انجمن ادبی شهید رابع استهبان در برنامه بداهه سرائی مورخ
۱۳۹۹/۱۲/ ۲۹ در فضای مجازی:
خبر دهید به یاران که یار می آید
صدای پای عروس بهار می آید
شمیم دلکش فصل بهار می وزد و
به قلب خسته ی عاشق، قرارمی آید
شبیه عاشق آشفته درپی معشوق
بهار هم به تماشای یار می آید
کجاست یارموافق که حال ما پرسد
کجابه دیده گریان قرار میآید؟
رسیده باز بهاران به کوچه کوچه ی شهر
چرا به کوچه ی دلها غبار می اید
بیا به دامن صحرا کنار سبزه وگل
که بوی عطر دلاویز یار می آید
شده ست دشت و دمن پر زلاله و ریحان
به سیر لاله و گل آن نگار می آید
به جای این که دل انگیز تر شود ایام
به قلب خسته ی عاشق فشار می آید
خبر دهید به یاران که با گل و ریحان
سوارخسته دلی در غبار می آید
توآمدی وتمامی شهر دانستند
بهار، با گل رویت به بار می آید
به رسم شعر و غزل خوانمت گلِ نرگس
به فصلِ تلخ زمستان نگار می اید
نشسته ام به در ایستگاه و منتظرم
که یار در سفرم با قطار می آید
زمین به سبزه نشسته شکوفه میخندد،
نوای چلچله از لاله زار میآید،
خروش باد بهاری ، سروش سوسن و گل،
خبر دهند : خماران ! نگار میآید،
طراوتی به چمن داده شبنم رویش،
صدای زمزمه ی جویبار میآید.
من از صدای غم انگیز شهر دل تنگم
صدای یار به گوشم سه تار می آید
هوای ابری چشمم زشوق او بارد
که آشنای نگاهم ، کنار می آید
نسیم باد صبا می وزد به دشت ودمن
دوباره بر دل شیدا قرار می آید
بهار بی تو برایم خزان شب زده است
یکی خبر بدهد! کی بهار می آید
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
شبی به مطلع شعرم بهار می آید
بیا دوباره برای دلم بخوان شعری
دلم خوش است که روزی نگار می اید
دلم به آمدن تو چنان امیدی بست
که با صدای تو صوت هزار می آید
دلم گرفته غزل-مثنوی دوای من است
همیشه قافیه ی انتظار می آید
کبوترانه نشسته به روی بام دلم
به باغ سبز دلم چون شکار می آید
برای کشتی شعرم بیا و ساحل باش
که موج ،موج غزل بی شمار می اید
بهار با تو بهار است ! تو بهار منی
بهار با نفس تو به بار می آید
بهار فلسفه ی عشق را هویدا کرد
نگاه کن به زمانی که یار می آید
رسید مژده که آمد بهار وسبزه دمید
نگر که بوی خوش از لاله زار می آید
پس از غروب زمستان طلوع زندگی است
سپیده ای که پس از شام تار می آید
لباس سبز بهاری تن درختان را
فراگرفته که روزی نگار می آید
هوا هوای سرودن، هوای آواز است
در این زمان که صدای سه تار می آید
مسیر سبز فلک غرق در ستاره شده ست
که روز جمعه ی دیگر سوار می آید
بهار روسری اش را زده کنار امشب
که زهره با دف و چنگ و سه تار می آید
به جذبه های نگاهت قسم که این ابرو
به چشم های سیاه خمار ، می آید
به شوق گردش چشم نگار ما شب و روز
فلک به گردش لیل و نهار می آید
خبر رسیده که یک روز یوسف زهرا
پس از هزار سال غم انتظار ، می آید
(رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند)
رسید مژده که آن غمگسار می آید
خبر رسیده که از مصر بوی پیراهن
برای عاشق شب زنده دار می آید
خبر رسیده که ماهم ز مشرق کعبه
به رغم سلطه ی شب آشکار می آید
خبر رسیده برای قصاص خون حسین
عزیز فاطمه با ذوالفقار می آید
نوید آمدن یار در سفر دارد
به باغ اگر که گل و گلعذار می آید
بهار می رسد و با نسیم جانبخشش
امید هر دل امیدوار می آید
ز ابر دیده خود اشک شوق می ریزم
که ماه من به لب آبشار می آید
یقین بدان که غم اوست آنچه با دل ما
همیشه و همه جا سازگار می آید
قرار بود بخوابم که بینمش در خواب
مگر که خواب به چشم خمار می آید
فقط غم است و غم است و فراق و فراق
ز دوستانم اگر یادگار می آید
ز کوره ی دل من دود می رود بالا
ز دیده ام گهر شاهوار می آید
بهار می رسد و زخم سینه می خندد
به شور و شوق که مرهم گذار می آید
شاعران :
نادر رستگارمند
محمد کربلائی زاده
علی اکبر شجعان
محمد جعفرپور
سید علی رضا معزی
مسلم رنجبر
غلامعلی آهسته
سید مهدی حقیرالسادات
و خانم ها
جواهریان
محمدخانی
سایت ادبی شهید رابع ـ استهبان
http://rabe4.rzb.irshajaan_mahzoon
|
|
شنبه 30 اسفند 1399 - 00:58 |
|